داستان دخترک و عروسک

ɮɨӄɦɨǟʟ

بــیـــــפֿــــیــــــال

صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ

داستان دخترک و عروسک

دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟

مهمان با مهربانی جواب داد:بله.


دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن


دربین اونا


یک عروسک باربی هم بود.


مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟


... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.


اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید


دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم


نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.


مهمان با کنجکاوی


پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!


دخترک جواب داد:


آخه اگه منم دوستش نداشته


باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،

اونوقت دلش میشکنه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






♥ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, ساعت 19:15 توسط ☣ ☠ εℓ şεℓεɠŗσ ☠ ☣